«من جنگ رو تصور کرده بودم.
اما این جنگ رو نمی تونستم تصور کنم
همه انتظارش رو داشتن، اما کسی فکر نمی کرد اینقدر زود شروع بشه
ساده و ترسناک …»
برگرفته از فیلم
- آنها برای چه جنگیدند؟
اولین روزهای آغاز جنگ آلمان نازی و شوروی با غافلگیری ارتش سرخ و پیشروی گستردهی فاشیستها آغاز شد. ارتش آلمان که تا بن دندان مسلح شده بود، توانست برتری مطلقی در هوا و زمین در برابر ارتش سرخ به دست آورد و فرماندهانش را چنان غره کند که تصور کنند با کشوری دیگر از قماش فرانسه طرفند که ظرف چند هفته نبرد ازپای درآید و پایتختش به دست ورماخت سقوط کند. با وجود پیشروی گسترده، نیروهای فاشیست در جبهه و پشت جبهه با موانع محکمی مواجه شدند. این موانع و عوامل که موجب شکستناپذیری شوروی شد، بر خلاف ادعاهای تاریخنگاری رسمی، نه سرمای هوا بود و نه کمکهای متفقین؛ (هرچند که اینها هم تأثیرگذار بود) که بسیار دیدهایم کشورهایی با وجود همهی اینها بسیار زود به وسیله مهاجمانی حتی ضعیفتر از پای درآمدهاند. آنچه ارتش نازی را از پای درآورد برخورد با ارادهی پولادین و مؤمنانهی کارگران و سربازان شوروی در نبرد و دفاع تا آخرین نفس بود. آنها خوب میدانستند برای چه میجنگند و در مقابل چه ایستادهاند. در صورت پیروزی چه چیزی را از گزند حفظ کرده و در صورت شکست چه مصائبی در انتظارشان است. در یک کلام آنها از سرزمین سوسیالیستی، مملکتی از آنِ کارگران، در مقابل سیاهترین آفریده سرمایهداری، فاشیسم، به دفاع برخاستند و سرزمینشان را از لوث وجود این اهریمنان پاک کردند. این کار سترگ نیازمند قهرمانیها و ایستادگیهای فراوانی بود و داستان مقاومت مبارزان قلعهی «برست» قسمتی از این قهرمانیهاست. فیلم «قلعهی برست» روایتگر گوشهای از این حماسه است. این روایت از روزهای آغازین جنگ شروع شد و تا مقاومت آخرین نفر از مبارزان برست تا آوریل سال بعد و به مدت ده ماه ادامه داشت. در این مدت ارتش نازی تا نزدیکی مسکو پیشروی کرده بود اما مبارزان در جزیرهای محصور در سرزمینهای اشغال شده توسط فاشیستها، ماهها مقاومت کرده و از تسلیم قلعه سرباز زده و همگی در این راه کشته شدند. در کتاب «نام او ثبت نشده است» که روایتی است از مقاومت مبارزان قلعه، واقعهای در آخرین لحظات از زندگی آخرین سرباز مدافع قلعه روایت شده است: سرباز(پس از ده ماه مقاومت) هنگام محاصره شدن در یک زیرزمین و در جواب تیمسار آلمانی که نام و درجهی سرباز را میپرسد، پاسخ میدهد: «یک سرباز روس» اشک از چشمان مترجم (که خود از شهروندان اسیر شدهی شوروی است) سرازیر شده و بار دیگر تکرار میکند: «تیمسار نام و درجهتون رو پرسیدند». در جواب سرباز ارتش سرخ پاسخ میدهد: «خب تیمسار. حالا میدونی یک ورست روسی چند قدمه؟»
به راستی که کارگران شوروی، هر چند با پرداخت بهایی سنگین، اما به بهترین وجه به فاشیستها آموختند که «یک ورست روسی چند قدمه». اما سؤال این است که آیا ما کارگران میتوانیم به امپریالیستها و صهیونیستها بیاموزیم که یک فرسخ ایرانی چند قدم است؟
- ما باید برای چه بجنگیم؟
هماکنون نیز جنگی توسط امپریالیسم آمریکا و صهیونیسم، تباهترین مولود آن، برسر کارگران و فرودستان ایران آوار شده است. شرایط کنونی ما اما به مراتب هولناکتر است. جنگها پیچیدگی فراوانی یافته و برخلاف شوروی، ایران پیش از جنگ میهنی از آن ما کارگران نبوده است. اگر آسمان ایران در دستان امپریالیستها و صهیونیستهاست، زمینش در دستان سرمایهداران و دولتمردان خودی است. پس در وضعیت کنونی چه باید کرد و با که باید جنگید؟
برای فهم عمل درست در دوران جنگ باید وضعیت جنگی را ادامهی سیاستهای دوران صلح دید. در دوران صلح هم کارگران در حال تولید و بازتولید کالاها، کارخانجات، زیرساختها و در مقیاسی عظیمتر کشور و طبیعت هستند. هر آنچه ایران پهناور نامیده میشود، اگر کار ما نباشد لحظهای نمیپاید و هرآنچه در این مرز و بوم است از آن ماست. این ماحصل کار و دسترنج ما توسط سرمایهداران غصب شده است. برخورد سرمایهداران با مملکت ما نیز مانند برخورد با هر چیز بادآوردهی دیگر است، که هر لحظه احساس خطر کنند آن را به دیگری میفروشند و سرمایهی خود را برداشته و به جای دیگری میبرند. در هنگامهی جنگ کنونی نیز این تفاوت برخورد میان کارگران و سرمایهداران را بار دیگر مشاهده کردیم. اما آنچه در جنگ رخ داد چیز جدیدی نبود. کارگران ایرانی پیش از جنگ نیز اسیر بیعرضهگی و بیکفایتیِ سرمایهداران ایرانی و دولتمردانش چه در عرصهی توسعهی تولید و چه در عرصهی ادارهی مملکت بودند. آنچه دیدیم ادامه همین بیکفایتی در دوران جنگ بود.
حال چه میتوان کرد؟ میتوان به انتظار نشست تا در دور بعدی جنگهایی که امپریالیستها و صهیونیستها به پا میکنند، سرمایهداران غاصب داخلی و دولتمردان بیکفایتشان مملکت را – که حاصل دسترنج ما و پدرانمان و میراث فرزندانمان است – بر باد دهند یا اینکه نبردی نابرابر را بیاغازیم و همزمان هم این ملک از دست رفته را به چنگ آوریم و هم دندان هر غاصبی را که بدان نظر دارد خرد سازیم. اگر آسمان از آن امپریالیستها و صهیونیستهاست و زمین در چنگال سرمایهداران خودیست ما دانههای نهفته در خاکیم. وقت آن است جوانهای زنیم و آسمان و زمین را از لوث وجودشان پاک سازیم. فقط ما صاحبان حقیقی کشور هستیم که چنین توانی داریم. اگر کارگران و دهقانان روسیه در صد سال پیش توانستند ما چرا نتوانیم.
طبیعی است که ما بر تفاوت این دو شرایط تاریخی واقفیم و قصد هم ارز کردن این دو وضعیت کاملاً متفاوت را نداریم. آنچه آنها در اختیار داشتند، دولتی کارگری بود که تمامی امکانات کشور را برای دفاع بسیج کرد و همت کرد تا فاشیسم را از پای درآورد. ما اکنون نه تنها چنین دولتی نداریم بلکه با دولت سرمایهدارانهای مواجهیم که از دفاع چند روزه از مملکت نیز عاجز بود و از همان ابتدا قافیه را به امپریالیستها باخت. در سطحی دیگر کارگران ایران حتی تشکیلات منسجم خود را جهت سازماندهی و هماهنگی فعالیتهای خود ندارند. اما این تمام ماجرا نیست. در وضعیت کنونی نیز میتوانیم بدون اینکه دامن فکر را به آفت خوشبینی دچار کنیم، امیدوار باشیم. اما به چه چیزی؟
در روزهای جنگ با دیدن صف پمپبنزینها، نانواییها، بانکها و … تصور فروپاشی اجتماعی در ذهن هر مخاطبی شکل میگرفت. اما این تمام ماجرا نبود. همزمان کم نبود چیزهایی که بتوان به آن امیدوار شد. از بیدار شدن نفرت از صهیونیسم متجاوز تا بیآبرویی هرچه بیشتر اپوزیسون به درد نخور و خائن و از آگهی پذیرش رایگان مهمان در منازل مسکونی در بعضی استانها تا تصویر پخش رایگان نان در بعضی نانواییها. تمامی اینها با وجود جزئی بودنشان، نشان از تقویت حس همبستگی و عقبگرد فردگرایی سرمایهدارانه در تودهی مردم است. این حس همبستگی باید تقویت شده و بنمایهی حرکتهای آینده شود. کارگران ایران یا این مسیر را طی میکنند، تشکیلات مستقل خود را سازمان میدهند و برای به کف آوردن همهچیز گام برمیدارند و یا این که باید در طوفانهای آینده نظارهگر از دست رفتن تمامی هست و نیستشان باشند.

Fortress of War (2010)
تاریخ اکران: 04 Nov 2010
ژانر: Action, Drama, War
کارگردان: Aleksandr Kott
سه فیلم مشهور کارگردان: Fortress of War، Six Degrees of Celebration 3، Six Degrees of Celebration 2
بازیگران مطرح: Andrey Merzlikin، Pavel Derevyanko، Veronika Nikonova، Yevgeni Tsyganov، Anna Tsukanova-Kott
نقد کوتاه (به انگلیسی)
The film covers the heroic defence of the Brest Fortress, which was attacked during the first strike of German invaders on June 22 1941. The story describes the events of the first days of the defence, including the three main resistance zones, headed by the regiment commander, Pyotr Mikhailovich Gavrilov, the commissar Efim Moiseevich Fomin and the head of the 9th frontier outpost, Andrey Mitrofanovich Kizhevatov. Many years later veteran Alexander Akimov again recalls the memories of the time, when he, then a 15 year old Sasha Akimov was deeply in love with the beautiful Anya and suddenly found himself in the middle of the bloody events of war.
امتیازها:
- Internet Movie Database: 7.4/10